معنی فارسی pajamaed
B1پژامهای، وضعیتی که در آن فرد لباس راحتی یا پیژامه پوشیده باشد.
Having the state of wearing pajamas, typically associated with comfort.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Wearing pajamas.
example
معنی(example):
او بعد از یک روز طولانی احساس راحتی و در وضعیت پیژامهای کرد.
مثال:
He felt pajamaed and relaxed after a long day.
معنی(example):
او عاشق این بود که در روزهای بارانی یکشنبهها در حالت پیژامه باشد.
مثال:
She loved being pajamaed on rainy Sundays.
معنی فارسی کلمه pajamaed
:
پژامهای، وضعیتی که در آن فرد لباس راحتی یا پیژامه پوشیده باشد.