معنی فارسی pale-faced
B2به معنای داشتن صورت رنگپریده، معمولاً به دلیلی چون ترس یا بیماری.
Having a face that is light in color, often suggesting fear, sickness, or a similar condition.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مرد چهره رنگپریده نگران به نظر میرسید.
مثال:
The pale-faced man looked worried.
معنی(example):
او بعد از خبر، ظاهری چهره رنگپریده داشت.
مثال:
She had a pale-faced expression after the news.
معنی فارسی کلمه pale-faced
:
به معنای داشتن صورت رنگپریده، معمولاً به دلیلی چون ترس یا بیماری.