معنی فارسی palely

B1

به‌طور رنگ‌پریده یا فاقد رنگ و زواید زنده.

In a pale or light manner, often suggesting weakness or lack of vitality.

example
معنی(example):

شبح به طور رنگ‌پریده‌ای در نور ماه ظاهر شد.

مثال:

The ghost appeared palely in the moonlight.

معنی(example):

او به طور رنگ‌پریده‌ای لبخند زد، بدون اینکه کاملاً در گفتگو مشغول باشد.

مثال:

She smiled palely, not fully engaged in the conversation.

معنی فارسی کلمه palely

: معنی palely به فارسی

به‌طور رنگ‌پریده یا فاقد رنگ و زواید زنده.