معنی فارسی palew
B2کمرنگ، به معنای رنگ ضعیف و محو که میتواند نمایانگر احساساتی مانند بیماری یا ضعف باشد.
Describing a color that is faint or lacking in saturation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نور کمرنگ سپیدهدم شروع به پر کردن اتاق کرد.
مثال:
The palew light of dawn began to fill the room.
معنی(example):
رنگ کمرنگ پوست او نشان میداد که حالش خوب نیست.
مثال:
Her palew complexion suggested she was not feeling well.
معنی فارسی کلمه palew
:
کمرنگ، به معنای رنگ ضعیف و محو که میتواند نمایانگر احساساتی مانند بیماری یا ضعف باشد.