معنی فارسی pall
B2 /pɑl/پوششی سنگین یا تاریک که چیزی را میپوشاند، به ویژه در زمینهای احساسی یا جوی.
A dark cloud or covering that can symbolize gloom or sadness.
- noun
noun
معنی(noun):
Senses relating to cloth.
معنی(noun):
Senses relating to clothing.
example
معنی(example):
یک پرده مه دره را پوشانده بود.
مثال:
A pall of mist covered the valley.
معنی(example):
چهرهاش زیر پردهای از غم افتاد.
مثال:
His expression fell under a pall of sadness.
معنی فارسی کلمه pall
:
پوششی سنگین یا تاریک که چیزی را میپوشاند، به ویژه در زمینهای احساسی یا جوی.