معنی فارسی palpiform

B1

پالپیفرم، صفتی که به اندام‌هایی اشاره دارد که شکل یا عملکردی مشابه پالپیفر دارند.

Resembling a palp; having the form or function of a palp.

example
معنی(example):

اندام‌های پالپیفرم توسط حیوان برای حس کردن محیطش استفاده می‌شوند.

مثال:

The palpiform appendages are used by the animal to feel its environment.

معنی(example):

برخی از گونه‌ها دارای ساختارهای پالپیفرم هستند که به تغذیه کمک می‌کنند.

مثال:

Some species have palpiform structures that aid in feeding.

معنی فارسی کلمه palpiform

: معنی palpiform به فارسی

پالپیفرم، صفتی که به اندام‌هایی اشاره دارد که شکل یا عملکردی مشابه پالپیفر دارند.