معنی فارسی palt

B1

پالت کردن به معنای جان به در بردن یا خود را از زیر بار مسئولیت خارج کردن است.

To avoid responsibility or to escape from a difficult situation.

example
معنی(example):

او سعی کرد با پالت کردن از این وضعیت خارج شود.

مثال:

He tried to palt his way out of the situation.

معنی(example):

او زمانی که اوضاع سخت شد، احساس نیاز کرد که پالت کند.

مثال:

She felt the need to palt when things got tough.

معنی فارسی کلمه palt

: معنی palt به فارسی

پالت کردن به معنای جان به در بردن یا خود را از زیر بار مسئولیت خارج کردن است.