معنی فارسی pampilion
B1حیوان یا گیاهی با ویژگیهایی خاص که به زیبایی و تنوع کمک میکند.
A term referring to something known for beauty or uniqueness, possibly used in flora or fauna.
- OTHER
example
معنی(example):
پامفیلیون به خاطر الگوهای پیچیده و رنگهای زندهاش شناخته شده است.
مثال:
The pampilion is known for its intricate patterns and vibrant colors.
معنی(example):
در باغ، پامفیلیون لمسهای منحصر به فرد به چشمانداز میبخشید.
مثال:
In the garden, the pampilion adds a unique touch to the landscape.
معنی فارسی کلمه pampilion
:
حیوان یا گیاهی با ویژگیهایی خاص که به زیبایی و تنوع کمک میکند.