معنی فارسی pan.

A1

تابه وسیله‌ای برای پخت و پز، معمولاً با دیواره‌های کوتاه و یک دسته است.

A shallow, flat-bottomed cooking vessel with a handle, used for frying or sautéing.

example
معنی(example):

لطفاً درب روی تابه را بگذارید.

مثال:

Please put the lid on the pan.

معنی(example):

او تخم‌مرغ‌ها را در تابه سرخ کرد.

مثال:

She fried the eggs in the pan.

معنی فارسی کلمه pan.

: معنی pan. به فارسی

تابه وسیله‌ای برای پخت و پز، معمولاً با دیواره‌های کوتاه و یک دسته است.