معنی فارسی pancaked

B1 /ˈpænkeɪkt/

پنکیک شده، به معنای فشرده یا کاملاً مسطح، به‌ویژه به چیزی که تحت فشار یا آسیب ناشی از برخورد به شکل مسطح درآمده اشاره دارد.

To flatten or compress something, usually resulting in a pancake-like appearance.

verb
معنی(verb):

To make a pancake landing.

معنی(verb):

(demolition) To collapse one floor after another.

معنی(verb):

To flatten violently.

example
معنی(example):

ماشین از تصادف پنکیک شده بود.

مثال:

The car was pancaked from the accident.

معنی(example):

پس از طوفان، درخت افتاده روی جاده پنکیک شده بود.

مثال:

After the storm, the fallen tree was pancaked on the road.

معنی فارسی کلمه pancaked

: معنی pancaked به فارسی

پنکیک شده، به معنای فشرده یا کاملاً مسطح، به‌ویژه به چیزی که تحت فشار یا آسیب ناشی از برخورد به شکل مسطح درآمده اشاره دارد.