معنی فارسی pandurated
B1پاندورته شدن، به معنی نمایان نمودن عناصری از سازهای پاندورایی در آثار موسیقی.
To modify music by incorporating elements typical of pandura instruments.
- VERB
example
معنی(example):
این قطعه به سبک پاندوراته ایجاد شده بود تا حس سنتیتری اضافه کند.
مثال:
The piece was pandurated to add a traditional touch.
معنی(example):
او بسیاری از آهنگهایش را به سبک پاندوراته ساخت تا بازتابدهندهی سبکهای محلی باشد.
مثال:
He has pandurated many of his compositions to reflect folk styles.
معنی فارسی کلمه pandurated
:
پاندورته شدن، به معنی نمایان نمودن عناصری از سازهای پاندورایی در آثار موسیقی.