معنی فارسی panged
B1درد و حس عذاب ناشی از انجام یک کار یا از دست دادن چیزی.
A sudden sharp feeling of emotional pain.
- VERB
example
معنی(example):
او بعد از آن تصمیم با حسرت درد کرد.
مثال:
She panged with regret after making that decision.
معنی(example):
اگر صبحانه را رد کنید، ممکن است حس عذاب گرسنگی کنید.
مثال:
You might feel pangs of hunger if you skip breakfast.
معنی فارسی کلمه panged
:
درد و حس عذاب ناشی از انجام یک کار یا از دست دادن چیزی.