معنی فارسی panically
B1عمل کردن بهطور وحشتزده و بدون فکر، معمولاً در مواجهه با یک بحران یا شرایط اضطراری.
In a manner characterized by acute fear or anxiety, often leading to hasty actions.
- ADVERB
example
معنی(example):
او زمانی که متوجه شد گم شده است، بهطور وحشتزده عمل کرد.
مثال:
She started to act panically when she realized she was lost.
معنی(example):
او به شیوهای وحشتزده و شتابزده کلیدهایش را در خانه جا گذاشت.
مثال:
In a panically rushed manner, he forgot his keys at home.
معنی فارسی کلمه panically
:
عمل کردن بهطور وحشتزده و بدون فکر، معمولاً در مواجهه با یک بحران یا شرایط اضطراری.