معنی فارسی panung
B1پنونگ، به معنای استراحت یا تجدید قوا به طور مختصر.
A brief rest or refreshment.
- OTHER
example
معنی(example):
او یک پنونگ سریع کرد تا خود را تجدید قوا کند.
مثال:
He took a quick panung to refresh himself.
معنی(example):
او پس از یک روز طولانی کار به یک پنونگ نیاز داشت.
مثال:
She needed a panung after a long day of work.
معنی فارسی کلمه panung
:
پنونگ، به معنای استراحت یا تجدید قوا به طور مختصر.