معنی فارسی papillule

B1

پاپیلو به یک برجستگی کوچکی گفته می‌شود که ممکن است در ساختارهای بیولوژیکی وجود داشته باشد.

A small papilla or small projection, often found in biological structures.

example
معنی(example):

هر پاپیلو در سطح به درک حسی کمک می‌کند.

مثال:

Each papillule on the surface helps in sensory perception.

معنی(example):

پاپیلوها روی این گل به زیبایی پیچیده‌اش اضافه می‌کنند.

مثال:

The papillules on this flower add to its intricate beauty.

معنی فارسی کلمه papillule

: معنی papillule به فارسی

پاپیلو به یک برجستگی کوچکی گفته می‌شود که ممکن است در ساختارهای بیولوژیکی وجود داشته باشد.