معنی فارسی papistically

B1

به شیوه‌ای که با پاپیسم یا پاپ مرتبط باشد.

In a manner relating to the pope or papism.

example
معنی(example):

او به طور پاپیستیک استدلال کرد و از تصمیمات پاپ دفاع کرد.

مثال:

He argued papistically, defending the pope's decisions.

معنی(example):

این تصمیم به طور پاپیستیک بدون در نظر گرفتن دیدگاه‌های دیگر اتخاذ شد.

مثال:

The decision was made papistically without considering other views.

معنی فارسی کلمه papistically

: معنی papistically به فارسی

به شیوه‌ای که با پاپیسم یا پاپ مرتبط باشد.