معنی فارسی papulated
B2مشخصهای که به ناحیهای که از برآمدگیها یا پاپولها پوشیده شده اشاره دارد.
An adjective describing an area covered with small raised lesions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عفونت مناطق تحت تأثیر را به شدت پاپوله کرده بود.
مثال:
The infection had papulated the affected areas extensively.
معنی(example):
پوست او به دلیل یک واکنش آلرژیک پاپوله شده بود.
مثال:
Her skin became papulated due to an allergic reaction.
معنی فارسی کلمه papulated
:
مشخصهای که به ناحیهای که از برآمدگیها یا پاپولها پوشیده شده اشاره دارد.