معنی فارسی paragoned
B2عمل تبدیل کردن یا نشان دادن به عنوان نمونهای از کمال یا فضیلت.
To be represented as an example of perfection or a model of virtue.
- VERB
example
معنی(example):
این مجسمه به عنوان نمادی از کمال پاراگون شد.
مثال:
The statue was paragoned as a symbol of perfection.
معنی(example):
در ادبیات، شخصیتها اغلب برای برجسته کردن فضایلشان پاراگون میشوند.
مثال:
In literature, characters are often paragoned to highlight their virtues.
معنی فارسی کلمه paragoned
:
عمل تبدیل کردن یا نشان دادن به عنوان نمونهای از کمال یا فضیلت.