معنی فارسی paralitical
B2اصطلاح 'پارالی تیک' به حالت یا شرایطی اشاره دارد که به فلج مرتبط است.
Pertaining to or characterized by paralysis.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
وضعیت پارالی تیک او نیاز به نظارت مداوم داشت.
مثال:
His paralitical state required constant supervision.
معنی(example):
آنها عوامل پارالی تیک در توانبخشی را مورد بحث قرار دادند.
مثال:
They discussed the paralitical factors in rehabilitation.
معنی فارسی کلمه paralitical
:
اصطلاح 'پارالی تیک' به حالت یا شرایطی اشاره دارد که به فلج مرتبط است.