معنی فارسی parapophysis

B2

پاراپوفیز به برآمدگی‌هایی در مهره‌ها اطلاق می‌شود که دنده‌ها به آن متصل می‌شوند.

A bony projection on a vertebra for the attachment of ribs.

example
معنی(example):

هر مهره دارای یک پاراپوفیز برای اتصال دنده است.

مثال:

Each vertebra has a parapophysis for rib attachment.

معنی(example):

پاراپوفیز نقش اساسی در سیستم اسکلتی مهره‌داران ایفا می‌کند.

مثال:

The parapophysis plays a key role in the skeletal system of vertebrates.

معنی فارسی کلمه parapophysis

: معنی parapophysis به فارسی

پاراپوفیز به برآمدگی‌هایی در مهره‌ها اطلاق می‌شود که دنده‌ها به آن متصل می‌شوند.