معنی فارسی parasiticalness
B2پارازیتیک بودن، خاصیتی که به میزان وابستگی و تغذیه از موجودات دیگر اشاره دارد.
The characteristic of being parasitical; relying on another organism for sustenance.
- NOUN
example
معنی(example):
پارازیتیک بودن برخی از گونهها تأثیرات بومشناختی دارد.
مثال:
The parasiticalness of certain species has ecological implications.
معنی(example):
مطالعه پارازیتیک بودن میتواند جزئیات مهمی درباره بومسنجی نشان دهد.
مثال:
Studying the parasiticalness can reveal important details about the ecosystem.
معنی فارسی کلمه parasiticalness
:
پارازیتیک بودن، خاصیتی که به میزان وابستگی و تغذیه از موجودات دیگر اشاره دارد.