معنی فارسی parma
B2نوعی غذا که معمولاً از مرغ یا گوشت تهیه میشود و به همراه سس و پنیر سرو میشود.
A dish usually consisting of breaded chicken or veal cutlet, topped with sauce and cheese.
- NOUN
example
معنی(example):
من برای شام یک پارمای مرغ سفارش دادم.
مثال:
I ordered a chicken parma for dinner.
معنی(example):
پارما به همراه سیبزمینیسرخکرده سرو شد.
مثال:
The parma was served with a side of chips.
معنی فارسی کلمه parma
:
نوعی غذا که معمولاً از مرغ یا گوشت تهیه میشود و به همراه سس و پنیر سرو میشود.