معنی فارسی parochiality
B2نگاه محدود یا محلی به موضوعات جهانی که معمولاً به مسائل خاص یا مختص یک منطقه خاص اشاره دارد.
A narrow or limited view, particularly in relation to broader or global issues.
- NOUN
example
معنی(example):
کوتهنظری او مانع از دیدن تصویر بزرگتر شد.
مثال:
His parochiality prevented him from seeing the bigger picture.
معنی(example):
او متوجه شد که کوتهنظریاش فرصتهایش را محدود کرده است.
مثال:
She realized that her parochiality limited her opportunities.
معنی فارسی کلمه parochiality
:
نگاه محدود یا محلی به موضوعات جهانی که معمولاً به مسائل خاص یا مختص یک منطقه خاص اشاره دارد.