معنی فارسی parochially
B2بهصورت محدود یا محلی، بدون در نظر گرفتن جنبههای وسیعتر و جهانی.
In a manner that is narrow or limited in scope; local.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور محلی به مسئله محیط زیست فکر میکرد.
مثال:
He thought parochially about the environmental issue.
معنی(example):
نظرات او بهطور محلی ابراز شد و زمینه جهانی نداشت.
مثال:
Her views were expressed parochially, lacking global context.
معنی فارسی کلمه parochially
:
بهصورت محدود یا محلی، بدون در نظر گرفتن جنبههای وسیعتر و جهانی.