معنی فارسی paroled

B1

آزاد کردن یک زندانی قبل از پایان دوره محکومیت او تحت شرایط خاص که معمولاً شامل نظارت است.

To release a prisoner temporarily, with certain conditions, before serving the full sentence.

verb
معنی(verb):

To release (a prisoner) on the understanding that s/he checks in regularly and obeys the law.

example
معنی(example):

او پس از گذراندن دو سال در زندان به قید وثیقه آزاد شد.

مثال:

He was paroled after serving two years in prison.

معنی(example):

قاضی تصمیم به آزادی مشروط او به خاطر رفتار خوبش گرفت.

مثال:

The judge decided to parole her due to good behavior.

معنی فارسی کلمه paroled

: معنی paroled به فارسی

آزاد کردن یک زندانی قبل از پایان دوره محکومیت او تحت شرایط خاص که معمولاً شامل نظارت است.