معنی فارسی part of the furniture
C1عبارت به افرادی اطلاق میشود که به قدری در یک محیط وجود دارند که دیگر قابل توجه نیستند.
A phrase used to refer to someone who has been present in a place for so long that they have become part of the surroundings.
- IDIOM
example
معنی(example):
او به بخشی از دکوراسیون دفتر تبدیل شده است.
مثال:
He has become part of the furniture at the office.
معنی(example):
پس از سالها کار آنجا، او احساس میکند که بخشی از دکوراسیون است.
مثال:
After years of working there, she feels like part of the furniture.
معنی فارسی کلمه part of the furniture
:
عبارت به افرادی اطلاق میشود که به قدری در یک محیط وجود دارند که دیگر قابل توجه نیستند.