معنی فارسی part up with
B1جدا شدن یا قطع ارتباط با چیزی که برای ما ارزشمند است.
To separate or end a relationship with something or someone valuable.
- IDIOM
example
معنی(example):
جدایی از چنین یادآوریهای فوقالعادهای سخت است.
مثال:
It's hard to part up with such great memories.
معنی(example):
گاهی اوقات باید از عادتهای قدیمی جدا شویم.
مثال:
Sometimes we need to part up with old habits.
معنی فارسی کلمه part up with
:
جدا شدن یا قطع ارتباط با چیزی که برای ما ارزشمند است.