معنی فارسی partiversal

B1

عمومی به معنای ارتباط و اتحاد اجزای مختلف با یکدیگر.

Relating to a universal connection of parts or elements.

example
معنی(example):

مفهوم اتحاد جزئی از فرهنگ‌های فردی فراتر می‌رود.

مثال:

The concept of partiversal unity transcends individual cultures.

معنی(example):

در اصطلاح دنیای جزئی، ما همه در سطحی عمیق‌تر به هم متصل هستیم.

مثال:

In partiversal terms, we are all connected on a deeper level.

معنی فارسی کلمه partiversal

: معنی partiversal به فارسی

عمومی به معنای ارتباط و اتحاد اجزای مختلف با یکدیگر.