معنی فارسی partless
B1بدون هرگونه جزء یا قطعه، در اشاره به چیزهایی که از قطعات جداگانه تشکیل نشدهاند.
Without parts or pieces; whole and undivided.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ماشین بدون قطعه نوآورانه و کارآمد بود.
مثال:
The partless machine was innovative and efficient.
معنی(example):
در ریاضیات، یک سیستم بدون قطعه میتواند محاسبات پیچیده را ساده کند.
مثال:
In mathematics, a partless system can simplify complex computations.
معنی فارسی کلمه partless
:
بدون هرگونه جزء یا قطعه، در اشاره به چیزهایی که از قطعات جداگانه تشکیل نشدهاند.