معنی فارسی parvenue
B1زنی که به ثروت رسیده و به عنوان یک تازهوارد در جامعه شناخته میشود.
A woman of newly acquired wealth who is considered an upstart.
- NOUN
example
معنی(example):
او پس از ارث بری غیرمنتظرهاش به یک تازهوارد به ثروت تبدیل شد.
مثال:
She became a parvenue after her unexpected inheritance.
معنی(example):
به عنوان یک تازهوارد به ثروت، او با انتقاداتی از طرف خانوادههای قدیمی ثروتمند مواجه شد.
مثال:
As a parvenue, she faced criticism from the old money families.
معنی فارسی کلمه parvenue
:
زنی که به ثروت رسیده و به عنوان یک تازهوارد در جامعه شناخته میشود.