معنی فارسی pass water
A2عمل ادرار کردن، به طور غیررسمی اشاره به نیاز به تخلیه مثانه.
The act of urinating, used informally.
- verb
verb
معنی(verb):
To urinate.
example
معنی(example):
من قبل از سفر طولانی باید ادرار کنم.
مثال:
I need to pass water before the long journey.
معنی(example):
او به دلیل ادرار کردن جلسه را ترک کرد.
مثال:
He excused himself to pass water during the meeting.
معنی فارسی کلمه pass water
:
عمل ادرار کردن، به طور غیررسمی اشاره به نیاز به تخلیه مثانه.