معنی فارسی passionlessly

B1

به معنای انجام کاری بدون هیچ گونه احساس و اشتیاق.

In a way that shows no passion or enthusiasm.

example
معنی(example):

او وظیفه را بدون هیچ اشتیاقی انجام داد.

مثال:

He completed the task passionlessly, without any enthusiasm.

معنی(example):

گزارش بدون هیچ اشتیاقی نوشته شد و فاقد هر گونه الهام بود.

مثال:

The report was written passionlessly, lacking any inspiration.

معنی فارسی کلمه passionlessly

: معنی passionlessly به فارسی

به معنای انجام کاری بدون هیچ گونه احساس و اشتیاق.