معنی فارسی pastilled
B1به معنای رنگ آمیزی یا طراحی شده با رنگهای نرم و هنری است.
Describing something that has been colored or drawn using pastels.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دیوارها به رنگی روشن پاستیل شده بودند.
مثال:
The walls were pastilled in a light shade.
معنی(example):
او اثر هنری پاستیل شدهاش را در گالری نشان داد.
مثال:
She showed her pastilled artwork at the gallery.
معنی فارسی کلمه pastilled
:
به معنای رنگ آمیزی یا طراحی شده با رنگهای نرم و هنری است.