معنی فارسی pasturability
B1قابلیت یک زمین برای حمایت از فعالیتهای چرا، به ویژه برای دامها.
The capacity of land to support grazing animals.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیت چرا رفتن زمین توسط کارشناسان ارزیابی شد.
مثال:
The pasturability of the land was evaluated by experts.
معنی(example):
درک قابلیت چرا رفتن برای مدیریت مزرعه بسیار مهم است.
مثال:
Understanding pasturability is crucial for farm management.
معنی فارسی کلمه pasturability
:
قابلیت یک زمین برای حمایت از فعالیتهای چرا، به ویژه برای دامها.