معنی فارسی pastureless
B1زمینی که قابلیت چرا ندارد و فاقد مرتع است.
Lacking pasture or grazing land.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زمینهای بدون چرا نیاز به آبیاری دقیق داشتند.
مثال:
The pastureless fields needed careful irrigation.
معنی(example):
در مناطق بدون چرا، کشاورزان باید به خوراک اعتماد کنند.
مثال:
In a pastureless area, farmers must rely on feed.
معنی فارسی کلمه pastureless
:
زمینی که قابلیت چرا ندارد و فاقد مرتع است.