معنی فارسی patchable
B1قابل وصلهگذاری، به معنی اینکه میتوان آن را اصلاح یا بهروزرسانی کرد.
Capable of being patched or repaired.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این نرمافزار قابل وصلهگذاری است و این کار را برای رفع اشکالات آسان میکند.
مثال:
The software is patchable, making it easy to fix bugs.
معنی(example):
داشتن قطعات قابل وصلهگذاری امکان نگهداری بهتر را فراهم میکند.
مثال:
Having patchable components allows for better maintenance.
معنی فارسی کلمه patchable
:
قابل وصلهگذاری، به معنی اینکه میتوان آن را اصلاح یا بهروزرسانی کرد.