معنی فارسی paternalism
B2پدرسالاری، رویکردی برای مدیریت یا کنترل افرادی که به صورت محافظت کننده و دلسوزانه رفتار می‌کند.
The practice or doctrine of providing for the needs of individuals, often against their will, in a paternal manner.
- noun
noun
معنی(noun):
The treatment of people in a fatherly manner, especially by caring for them and sometimes being stern with them.
example
معنی(example):
پدرسالاری ایده‌ای است که به معنای مدیریت افراد به شیوه‌ای پدرانه است.
مثال:
Paternalism is the idea of governing or managing individuals in a fatherly manner.
معنی(example):
برخی معتقدند که پدرسالاری می‌تواند خودمختاری فردی را تضعیف کند.
مثال:
Some argue that paternalism can undermine individual autonomy.
معنی فارسی کلمه paternalism
:
پدرسالاری، رویکردی برای مدیریت یا کنترل افرادی که به صورت محافظت کننده و دلسوزانه رفتار می‌کند.
