معنی فارسی paternities

B1

حالت یا کیفیت پدر بودن، به ویژه به عنوان یک رابطه یا نسبت قانونی به فرزندان.

The state of being a father; fatherhood.

example
معنی(example):

این مطالعه بر پدران‌گی چندین حیوان متمرکز است.

مثال:

The study focuses on the paternities of several animals.

معنی(example):

درک پدران‌گی می‌تواند در تحقیق‌های ژنتیکی کمک کند.

مثال:

Understanding paternities can help in genetic research.

معنی فارسی کلمه paternities

: معنی paternities به فارسی

حالت یا کیفیت پدر بودن، به ویژه به عنوان یک رابطه یا نسبت قانونی به فرزندان.