معنی فارسی patriarchally
B2به شیوهای پدرسالارانه، جایی که مردان در بالاترین سطوح قدرت و تصمیمگیری قرار دارند.
In a manner characterized by male dominance and authority.
- ADVERB
example
معنی(example):
این جامعه به صورت پدرسالارانه سازماندهی شده بود، با مردان در نقشهای کلیدی.
مثال:
The community was organized patriarchally, with men in key roles.
معنی(example):
تصمیمات به صورت پدرسالارانه اتخاذ میشد و بر اقتدار مردانه تأکید میکرد.
مثال:
Decisions were made patriarchally, emphasizing male authority.
معنی فارسی کلمه patriarchally
:
به شیوهای پدرسالارانه، جایی که مردان در بالاترین سطوح قدرت و تصمیمگیری قرار دارند.