معنی فارسی peacebreaking

B1

شکستن صلح به اقداماتی اطلاق می‌شود که منجر به اختلال در وضعیت صلح می‌گردد.

The act or process of breaking peace and causing disharmony.

example
معنی(example):

شکستن صلح می‌تواند به درگیری و تنش منجر شود.

مثال:

Peacebreaking can lead to conflict and tension.

معنی(example):

عمل شکستن صلح در طول اعتراضات مشهود بود.

مثال:

The act of peacebreaking was evident during the protests.

معنی فارسی کلمه peacebreaking

: معنی peacebreaking به فارسی

شکستن صلح به اقداماتی اطلاق می‌شود که منجر به اختلال در وضعیت صلح می‌گردد.