معنی فارسی pearlescence
B2درخشندگی مرواریدی، ویژگی سطحی که نور را به شیوهای منحصر به فرد و زیبا منعکس میکند، معمولاً در مرواریدها و بعضی رنگها دیده میشود.
The quality of shimmering with a pearly luster or sheen.
- NOUN
example
معنی(example):
درخشندگی مرواریدی سطح باعث شد که به زیبایی درخشان شود.
مثال:
The pearlescence of the surface made it shine beautifully.
معنی(example):
من به درخشندگی مرواریدی رنگ ماشین تأمل کردم.
مثال:
I admired the pearlescence of the paint on the car.
معنی فارسی کلمه pearlescence
:
درخشندگی مرواریدی، ویژگی سطحی که نور را به شیوهای منحصر به فرد و زیبا منعکس میکند، معمولاً در مرواریدها و بعضی رنگها دیده میشود.