معنی فارسی pearlish
B2پیوسته به ویژگی یا رنگ مروارید که براق و نرم است.
Having a luster or sheen like that of a pearl; iridescent.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پیراهن دارای بافتی درخشان بود که توجه همه را جلب کرد.
مثال:
The dress had a pearlish finish that caught everyone's eye.
معنی(example):
او ظاهر آرایش درخشان خود را برای مهمانی دوست داشت.
مثال:
She loved her pearlish makeup look for the party.
معنی فارسی کلمه pearlish
:
پیوسته به ویژگی یا رنگ مروارید که براق و نرم است.