معنی فارسی peccantly

B1

به شکل خطا یا گناهکارانه.

In a manner that indicates a fault or sin.

example
معنی(example):

او با تأکید بر خطاهایش صحبت کرد.

مثال:

He spoke peccantly, acknowledging his wrongdoings.

معنی(example):

این مقاله با تأکید بر خطا نوشته شده بود و بازتاب دهندۀ پشیمانی نویسنده بود.

مثال:

The article was written peccantly, reflecting the author's regrets.

معنی فارسی کلمه peccantly

: معنی peccantly به فارسی

به شکل خطا یا گناهکارانه.