معنی فارسی peddlingly

B1

به طرز فروشنده‌ای یا جلیل‌القدر.

In a manner characteristic of a peddler, often trying to promote or sell something.

example
معنی(example):

او به طرز پیاکی صحبت کرد و سعی داشت ایده‌هایش را بفروشد.

مثال:

She spoke peddlingly, trying to sell her ideas.

معنی(example):

او استدلال‌هایش را به طرز پیاکی ارائه داد تا توجه جلب کند.

مثال:

He presented his arguments peddlingly to gain attention.

معنی فارسی کلمه peddlingly

: معنی peddlingly به فارسی

به طرز فروشنده‌ای یا جلیل‌القدر.