معنی فارسی pedigraic
B1پدیگریک، مربوط به شجرهنامه یا نسل یک حیوان، به خصوص در اشاره به نژادهای خاص.
Relating to a pedigree; having an established lineage or ancestry.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت پدیگریک این نژاد توسط مالکان جشن گرفته شد.
مثال:
The pedigraic nature of the breed was celebrated by the owners.
معنی(example):
او گربه پدیگریک خود را که چندین جایزه برده بود، بسیار دوست داشت.
مثال:
He prized his pedigraic cat, which had won several awards.
معنی فارسی کلمه pedigraic
:
پدیگریک، مربوط به شجرهنامه یا نسل یک حیوان، به خصوص در اشاره به نژادهای خاص.