معنی فارسی pelleted
B1خورد شده به حالت گلولهای، به ویژه در مورد غذا یا کودها که به این طریق برای راحتی استفاده و حمل آسانتر تهیه میشوند.
Processed into small, round pellets for easier handling or consumption.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To form into pellets.
معنی(verb):
To strike with pellets.
adjective
معنی(adjective):
Formed into pellets
example
معنی(example):
غذا به صورت گلولهای تهیه شده بود تا دامها راحتتر مصرف کنند.
مثال:
The feed was pelleted for easier consumption by the livestock.
معنی(example):
کود گلولهای به طور مؤثری مواد مغذی را به گیاهان میرساند.
مثال:
Pelleted fertilizer provides nutrients to plants effectively.
معنی فارسی کلمه pelleted
:
خورد شده به حالت گلولهای، به ویژه در مورد غذا یا کودها که به این طریق برای راحتی استفاده و حمل آسانتر تهیه میشوند.