معنی فارسی pensived

B1

فکر کرده، غرق در افکار و تأملات درباره موضوعات مختلف.

Engaged in deep or serious thought; reflective.

example
معنی(example):

او در حین فکر کردن به گذشته‌اش، به نظر فکر کرده و غرق در افکار بود.

مثال:

He looked pensived while reflecting on his past.

معنی(example):

او در حال نشستن، غرق در افکارش درباره آینده به نظر می‌رسید.

مثال:

She sat pensived, lost in her thoughts about the future.

معنی فارسی کلمه pensived

: معنی pensived به فارسی

فکر کرده، غرق در افکار و تأملات درباره موضوعات مختلف.