معنی فارسی perambulatory

B1

پرامبولاتوری به معنای مربوط به گشت‌زنی و سفر کردن است، به خصوص به عنوان صفتی برای توصیف رفتار یا عادت افرادی که به طور مرتب در حال حرکت هستند.

Relating to walking or traveling about.

example
معنی(example):

عادت‌های پرامبولاتوری او او را در جامعه مشهور کرد.

مثال:

His perambulatory habits made him well-known in the community.

معنی(example):

او روحیه پرامبولاتوری داشت و همیشه مشتاق به ماجراجویی بود.

مثال:

She had a perambulatory spirit, always eager to go on adventures.

معنی فارسی کلمه perambulatory

: معنی perambulatory به فارسی

پرامبولاتوری به معنای مربوط به گشت‌زنی و سفر کردن است، به خصوص به عنوان صفتی برای توصیف رفتار یا عادت افرادی که به طور مرتب در حال حرکت هستند.