معنی فارسی perceivingness
B1توانایی درک و مشاهده چیزها به شکل مؤثر.
The quality or state of being able to perceive.
- NOUN
example
معنی(example):
درکپذیری او به او این امکان را میدهد تا دیگران را به راحتی درک کند.
مثال:
Her perceivingness allows her to understand others easily.
معنی(example):
درکپذیری یک مهارت ضروری برای ارتباط مؤثر است.
مثال:
Perceivingness is an essential skill for effective communication.
معنی فارسی کلمه perceivingness
:
توانایی درک و مشاهده چیزها به شکل مؤثر.