معنی فارسی percribration

B2

پیکر بندی؛ فرآیند یا عمل سازماندهی داده‌ها یا اطلاعات.

The act of organizing or arranging data in a specific manner.

example
معنی(example):

پیکر بندی مدارک بیشتر از آنچه که انتظار می‌رفت طول کشید.

مثال:

The percribration of the documents took longer than expected.

معنی(example):

ما باید از پیکر بندی دقیق سوابق برای دقت اطمینان حاصل کنیم.

مثال:

We need to ensure diligent percribration of records for accuracy.

معنی فارسی کلمه percribration

: معنی percribration به فارسی

پیکر بندی؛ فرآیند یا عمل سازماندهی داده‌ها یا اطلاعات.